سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حق وباطل تیغی دولبه

نظر

حق دینی ودین حق

 در زمینه رابطه دین و حق، سؤالاتی مطرح است که پاسخ جدی

و روشن می طلبد واگر پاسخ آنها روشن نشود، ممکن است در

زمینه مسائل کلامی واعتقادی، برای اذهان ناپخته و عقول ناسفته،

مشکلات و احیاناانحرافاتی پدید آید.

الف. دین، «خود معیار» است و نباید در پی ملاک و معیاری برای

صحت درستی آن باشیم. اما حق «خود معیار» نیست. منتهی دین،

ملاک و معیاردرستی و صحت حق است.

ب. حق، «خود معیار» است و ما از زحمت یافتن ملاک و معیاری

برای آن بی نیازیم. ولی دین برای صحت و درستی خود، ملاک و

معیار می خواهدو ملاک و معیار، همانا حق است. به عبارت دیگر:

دین بر خلاف حق، خود معیار نیست. اما حق، خود معیار است و

پشتوانه و ضامن صحت دین نیز هست.

ج. دین و حق هر دو خود معیارند. این دو سیستم خود معیار،

در کنار هم یا در مقابل هم قرار دارند.

اگر دو سیستم خود معیار در کنار هم باشند، هیچ گونه

تعارض و تزاحم و تضادی با هم ندارند و از آنجا که هر دو خود

معیارند، نیازی هم به یکدیگر ندارند و هر کدام، راه خود می روند.

در این صورت، نه تنها ازیکدیگر کمک نمی گیرند، بلکه هیچ یک

از دیگری آسیب هم نمی بیند;چرا که آسیب پذیر نیستند.

واگر دو سیستم خود معیار، در مقابل هم باشند، البته مصون از

تعارض وتزاحم و تضاد با یکدیگر نیستند. حق برای خود آهنگی

ساز می کند ودین، آهنگی دیگر. بیچاره انسانهایی که گرفتار

آهنگهای مزاحم و متضادباشند. آیا ناهماهنگی دو نهاد مزاحم

هر دو را آسیب پذیر نمی سازد؟

 آیا مردمی که می خواهند هم متدین به دین و هم متحقق به

حق باشند،دستخوش تضاد شخصیت و تعارضات افکار ناهمگون

واندیشه های ناسازگار نمی شوند؟ در این صورت، علاوه بر تضاد

درونی افراد، آیاممکن نیست که برخی تدین به دین و برخی تحقق

به حق پیدا کنند ودر نتیجه در میان آنها تفرقه و اختلاف و احیانا

تضاد واصطکاک پدید آید؟

وانگهی در مقابل این دو فرقه، ممکن است فرقه سومی پدید آید

که نه گرایش به این پیدا کند و نه گرایش به آن، یعنی از خیر

این دو امر متقابلو متضاد و متزاحم صرف نظر کند تا از شر آنها

هم مصون بماند. اما این فرقه جدید، طبعا با هر دو فرقه در تضاد

خواهد بود وهر کدام از سه فرقه، آهنگی مخالف بقیه، ساز می کند.

د. هیچکدام خود معیار نیستند; بنابراین، معیار سومی لازم است

که پشتوانه صحت و درستی هر دو باشد، یا برای هر کدام معیار

جداگانه ای لازم است.

در اینجا این سؤال مطرح می شود که معیار و پشتوانه آن معیار

یا معیارهایسوم و چهارم چیست؟ آیا آنها خود معیارند یا بر

می گردند به همانهایی که به آنها نیاز داشتند، یا اگر به آنجا باز

نگردند، مترتب بر معیارهای مترتب دیگری هست و باید بگوییم:

این رشته سر دراز دارد; ولی خاتمه ندارد.

ه. اگر بخواهیم در دایره تقریبا گسترده احتمالات هیچ احتمالی

را فروگذار نکنیم، جا دارد که دو احتمال دیگر هم در اینجا

یک کاسه شده،آورده شود وآن این که:

1. دین، خود معیار است وحق خود معیار نیست; ولی دین ضامن و پشتوانه

 صحت و درستی حق هم نیست. حق باید معیار و ملاک صحت و درستی

خود را از ناحیه دیگری کسب کند.

2. حق، خود معیار است ودین خود معیار نیست; ولی حق،

نسبت به درستی و صحت دین، ضمانتی ندارد. دین باید معیار

و ملاک صحت و درستی خود را از ناحیه دیگری کسب کند.

پوزش و داوری

آنچه در اینجا آوردیم، تنها به خاطر حساب احتمالات است

و پیشاپیشمی گوییم که به نظر ما دو مطلب درست است:

1. این که دین را سرچشمه جوشان حق بدانیم; اما نه این

که انتظار داشته باشیم که دین سرچشمه جوشان همه حقایق

جهان هستی باشد و ما ملزم باشیم که کلیه حقایق فلسفی وعلمی

وحتی عملی را از دین بجوییم. چه لزومی دارد که تمام حقایق

علوم نظری و علوم عملی برخاسته از دین باشد؟ آیادر قلمرو 

گسترده علوم نظری، اعم از طبیعیات و ریاضیات و الهیات و در

 همه شعب و فنون آنها که حقایق بی شمار و روز افزونی به

ادراک عقل نظری انسان در می آید، باید منبع را دین قرار دهیم؟

آیا آیه شریفه

«و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ء» (1)

که کتاب نازل شده از آسمان بر پیامبر گرامی اسلام صلی الله

علیه و آله و سلم را مبین همه چیز می داند، ناظر به بیان همه حقایقی

است که در رابطه با هدف نزول قرآن برای هدایت انسانها به راه

خدا لازم است یا ناظر به بیان همه حقایق نظری وعملی است، اعم

از این که در هدایت انسان نقش داشته باشدیا نقش نداشته باشد؟

آیا ریاضیات و طبیعیات از شعب دین است یا این که

آیا ریاضیات و طبیعیات دینی و غیر دینی داریم؟