4. باطل به دنبال بازار آشفته مى گردد
هنگامى که سیلاب وارد دشت و صحراى صاف مى گردد و جوش و خروش آب فرو مى نشیند،
اجسامى که با آب مخلوط شده بودند تدریجاً ته نشین مى شوند و کف ها از میان مى روند و
آب زلال، چهره اصلى خود را آشکار مى سازد، و به همین ترتیب باطل به سراغ بازار آشفته
مى رود تا از آن بهره گیرد، امّا هنگامى که آرامش پیدا شد و هر کسى به جاى خویشتن ن
شست و معیارها و ضابطه ها در جامعه آشکار گشت، باطل جایى براى خود نمى بیند و به
سرعت کنار مى رود.
5. باطل تنها در یک لباس ظاهر نمى شود
یکى از خصایص باطل این است که هر لمحه به شکلى و هر لحظه به لباس دیگرى درمى آید،
تا اگر او را در یک لباس شناختند در لباس دیگر بتواند چهره خود را پنهان سازد. در آیه مورد بحث
نیز اشاره ظریفى به این مسأله شده است آنجا که مى گوید: کف ها نه تنها بر آب ظاهر مى
گردند، در هر کوره اى و هر بوته اى که فلزّات ذوب مى شوند کف هاى تازه به شکل جدید و
در لباس تازه اى آشکار مى شوند.
و به تعبیرى دیگر، حقّ و باطل همه جا وجود دارد، همان گونه که کف ها در هر مایعى به شکل
مناسب خود آشکار مى شود.بنابراین باید هرگز فریب تنوّع صورت ها را نخوریم و در هر کجا منتظر ب
اشیم که باطل را با صفات ویژه اش ـ که صفات آنها همه جا یکسان است و در بالا اشاره شد ـ
بشناسیم و آنها را کنار بزنیم.
6. بقاى هر موجود بسته به میزان سود رسانى اوست
در آیه مورد بحث مى خوانیم: «امّا آنچه به مردم سود مى رساند باقى و برقرار مى ماند»
(وَ أَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِى الاَْرْضِ).
نه تنها آب که مایه حیات است مى ماند و کف ها از میان مى روند، بلکه در فلزّات چه آنها که
براى «حِلیَه» و زینت اند، و چه آنها که براى تهیّه «متاع» و وسایل زندگى، در آنجا نیز فلزّ خالص
که مفید و سودمند یا شفّاف و زیباست مى ماند و کف ها را به دور مى افکنند.
و به همین ترتیب، انسان ها، گروه ها، مکتب ها و برنامه ها به همان اندازه که سودمندند، حقّ
بقا و حیات دارند و اگر مى نگریم انسان یا مکتب باطلى مدّتى سر پا مى مانَد، به خاطر آن مقدار
از حقّى است که به آن آمیخته شده که به همان نسبت حقّ حیات پیدا کرده است.
7. چگونه حق، باطل را بیرون مى ریزد
کلمه «جفاء» که به معنى پرتاب شدن و به بیرون پریدن است، نکته لطیفى دربردارد و آن اینکه
باطل به جایى مى رسد که قدرت نگهدارى خویش را ندارد و در این لحظه از متن جامعه به
خارج پرتاب مى شود و این در همان حال است که حق به جوشش مى آید. هنگامى که حق
به خروش افتاد، باطل همچون کف هاى روى دیگ که به خارج پرتاب مى شود بیرون مى افتد
و این خود دلیلى است بر اینکه حق همیشه باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد.
8. باطل در بقاى خود مدیون حقّ است
همان گونه که در تفسیر آیه گفتیم، اگر آبى نباشد هرگز کف نمى تواند به حیات خود مستقلاًّ
ادامه دهد همچنین اگر حق نبود باطل فروغى نداشت. اگر افراد ستمکار نبودند کسى تحت
تأثیر افراد خائن واقع نمى شد و فریب آنها را نمى خورد; پس همین جولان و فروغ کاذب باطل
، مدیون بهره بردارى از فروغ حقّ است (کان دروغ از راست مى گیرد فروغ).
9. مبارزه حقّ و باطل همیشگى است
قرآن در اینجا براى مجسّم ساختن حقّ و باطل، مثالى گفته که مخصوص زمان و مکان معیّنى
نیست. صحنه اى است که هر سال در نقاط مختلف جهان در مقابل چشم انسان ها مجسّم
مى شود. و این نشان مى دهد که پیکار حقّ و باطل یک پیکار موقّت و موضعى نیست. این
رگ، رگ آب شیرین و شور، همواره بر خلایق تا نفخ صور جریان دارد، مگر آن زمانى که جهان
و انسان ها به صورت یک جامعه ایده آل (همچون جامعه عصر قیام مهدى(علیه السلام))
درآید که پایان این مبارزه اعلام گردد. لشکر حق پیروز و بساط باطل برچیده شود و بشر وارد
مرحله تازه اى از تاریخ خود گردد و تا زمانى که این مرحله تاریخى فرا نرسد، باید همه جا در
انتظار برخورد حقّ و باطل بود و موضعگیرى لازم را در این میان در برابر باطل نشان داد.