حق وباطل درقیام حسینی
«وَ لَاتَلبِسُوا الحَقَّ بِالباطِلِ وَ تَکتُمُوا الحَقَّ وَ اَنتُم تَعلَمُونَ .»
آنجا که حسینبنعلی(علیهماالسلام) فریاد بر میآورد: «أَ لَا تَرَوْنَ
أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُنْتَهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی
لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا الْحَیَاةَ وَ لَا الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ
إِلَّا بَرَماً»، معلوم میشود که تعریف و تفسیر قیام عاشوراء باید بر
مبنای درک صحیحی از تقابل میان حق و باطل انجام پذیرد؛ تقابلی
که از منظر سیّدالشّهداء، زندگی در زیر سایهی باطل را همچون
ننگ و عار، و مرگ در راه حق را مایهی سعادت و افتخار میگرداند.
بر این اساس، وی در این مقوله از سویی به دنبال تبیین معنا و
مفهوم «حق» و راههای شناخت آن و تمییز حق از باطل بر آمدهاند
و از سوی دیگر، نکات و محورها و دستورالعملهایی کاربردی برای
عمل به حق و درمان بیماری حقگریزی ارائه میفرمایند.
آنچه این بحث را جذّاب میکند و امتداد آن را به دنیای معاصر ما
نیز میکشاند و پشتوانهی عقلیِ «کُلُّ یَومٍ عَاشُوراء وَ کُلُّ أرضٍ کَربَلَاء»
را فراهم میآورد، این است که در خلال مباحث حضرت استاد
روشن میگردد که نزاع و تقابل حق و باطل، اختصاص به واقعهی کربلاء
نداشته است؛ بلکه امری است که از آدم تا خاتم و از خاتم تا قیامت
استمرار داشته و دارد و آنچه در انتهای این مقابله اتفاق میافتد،
پیروزی و غلبه نهایی حق بر باطل است.
همچنین باید دانست که در تقابل و درگیری حق و باطل، طرف سومی
وجود ندارد؛ هر چه هست، یا حق است و یا باطل؛ بنابر این نمیتوان
در این جنگ بیطرف بود یا هم طرفدار حق بود و هم باطل. لذا انسان
در هر عصر و زمانی باید به دنبال شناخت جبهه حق و پیروی از حق و
نصرت حق در برابر جبهه باطل باشد.