احقاق حق وازهاق باطل
پس از ارتحال بنیان گذار دین اسلام حضرت محمد(ص) در اوایل سال
یازده هجری امامت حضرت علی(ع) آغاز و تا پایان غیبت صغری
حضرت امام عصر(عج) رهبری و هدایت جامعه اسلامی به خصوص
شیعیان به عهده امامان شیعه علیهم السلام (حدود 273 سال
دوره رهبری و هدایت مردم به وسیله معصومین علیهم السلام) و
پس از آغاز غیبت کبری هدایت و رهبری مسلمانان عملاً بردوش
علما و مجتهدین و مراجع دینی قرار گرفت. در این زمان طولانی
عالمان دینی برای ایفای مسئولیت سنگین خود از سه شیوه
استفاده کردند.
اول: گروهی از علما و مراجع و اندیشندان اسلامی با حکومتهای
ظالم وقت ارتباطی نداشتند و با تمام توان مشغول کارهای فرهنگی
از قبیل تأسیس حوزه علمیه، ساختن مدارس دینی تربیت طلاب
علوم اسلامی، تألیف کتب دینی مباحثه و مناظره در علوم مختلف
اسلامی همچون فقه، اصول کلام، فلسفه، تاریخ، حدیث، تفسیر
و عرفان بودهاند.
آنان، ولایت از طرف حکومت جائر و ستمگر را حرام میدانستند و از
آن دوری میجستند. از این گروه میتوان آیات عظام شیخ مرتضی
انصاری، میرزای قمی و شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم)
، صاحب معالم (حسن ابن شهید ثانی) و صاحب مدارک (سید محمد
عاملی) و... را نام برد.
در جلسه ای، فتحعلی شاه از میرزای قمی، صاحب قوانین، درخواست
کرد که اجازه دهد دختر خود را به همسری پسر میرزا درآورد و رابطه
خانوادگی برقرار گردد. آن جلسه بدون نتیجه پایان یافت. میرزا که از
این پیشنهاد سخت نگران بود و این احتمال وجود داشت که مجبور
شود و از روی ناچاری به این وصلت تن در دهد، دست به دعا برداشت
و گفت: خداوندا، اگر بناست شاهزاده به همسری پسر من درآید
مرگ جوانم را برسان. طولی نکشید فرزندش در حوض منزل غرق و از
دنیا رفت(1).
صاحب معالم و صاحب مدارک چون بیم آن داشتند که اگر به ایران
مسافرت کنند ممکن است شاهعباس صفوی بخواهد باآنها دیدار و
ملاقات کند حتی برای زیارت امام رضا(ع) به ایران نیامدند و از این رو
مرقد امام رضا(ع) را زیارت نکردند.(2)
دوم: متوجه شدند قدرت دست حاکمان ظالم بوده و آنان قدرت براندازی
حکومتها و تشکیل حکومت اسلامی را ندارند، لذا خود وارد حکومت
شده و مسئولیت پذیرفتند تا به این وسیله جلوی ظلمها وتعدیات
حکام نسبت به مسلمانان را گرفته و از قدرت آنان در بسط وگسترش
فرهنگ شیعه بهرهبرداری کنند.برای نمونه میتوان به نقش سیدرضی
در حکومت آل بویه، خواجه نصیر طوسی درحکومت هلاکوخان مغول،
علامه حلی درحکومت سلطان محمد خدابنده، محقق کرکی در
حکومت شاه طهماسب و شیخ بهائی و علامه مجلسی را درحکومت
صفویه وقاضی نورالله شوشتری درحکومت اکبرشاه در هندوستان و...
اشاره کرد.
حاکمان مغول بتپرست بودند و خواجه نصیر زمینه گرایش به اسلام را
درنوههای هلاکوبه وجود آورد و علامه حلی سلطان محمدخدابنده را
شیعه نمود و پس از شیعه شدن ابلاغ کرد در مملکت، خطبه به نام
امامان شیعه خوانده و سکه به نام آنان بزنند.
شاهطهماسب به محقق کرکی مینویسد: "انت احق بالملک لانک
النائب عنالامام و انما اکون من عمالک اقوم باوامرک و نواهیک"(3)
قدرت علما در زمان صفویه زیاد بود و از آن استفادههای زیاد بردند.
شاه اسماعیل صفوی میگفت عمام را با 12 کنگره ببندید که بدانند
من شیعه 12 امامی هستم مرحوم علامه مجلسی از این موقعیت
استفاده کرده، کتابهای زیادی از اقصی نقاط دنیا جمعآوری نمود تا
روایات آل محمد(ص) را ثبت و ضبط کند.
مرحوم قاضی نوراله شوشتری قاضی القضات اکبر شاه بود و طبق
فقه شیعه قضاوت میکرد. کتابهای احقاق الحق و مجالس المؤمنین
را نوشت، پس از روی کارآمدن جهانگیرشاه پسر اکبرشاه به تحریک
علمای اهل سنت با وضع فجیعی وی را به شهادت رساندند.(4)
سوم: عدهای از عملا با حکومتهای جائر و ظالم درگیر شده و با
آنان مبارزه کردند و صدمات زیادی متحمل شدند. از آن جمله میتوان
به علما و مراجع بزرگواری چون سیدابوالحسن اصفهانی، میرزای
شیرازی، سیدمحمد مجاهد، شیخ فضلاله نوری، سیدحسن مدرس،
سیدجمالالدین اسدآبادی، سیدابوالقاسم کاشانی و حضرت امام
خمینی(ره) اشاره نمود.
هر سه گروه از علما و مراجع برای خدا تلاش نموده و مجموع این
تلاشها و زحمات و مبارزات در راستای هدایت امت اسلامی و نگهبانی
و حراست از فرهنگ غنی تشیع بوده است. در این تاریخ طولانی گاهی
علما و پیشوایان مذهبی از حکومتها امتیازاتی در راستای اهداف دینی
خود گرفته و پیروزیهای مقطعی داشتهاند؛ اما هیچ کدام آنان موفق
به براندازی حکومتهای ظلم و ستم و تشکیل حکومت اسلامی به
رهبری ولیفقیه نشدند و فقط حضرت امامخمینی(ره) موفق شد پس
از 15 سال مبارزه و آگاهکردن جامعه، حکومت دیکتاتوری 2500 ساله
شاهنشاهی را سرنگون نموده و حکومت اسلامی را تشکیل دهد.
با این کار شعارهای بزرگ و اسلامی مردم مسلمان ایران را تجسم
بخشید و کشور بزرگ ایران را به استقلال سیاسی رساند؛ قوانین
مملکت را اسلامی نموده و به همه مبارزان جهان برای استقلال و
آزادی و رهایی از سلطه مستکبرین امیدواری بخشید و اسلام را به
عنوان یک مکتب سیاسی دینی که میتواند انقلاب کند و حکومت
تشکیل دهد و موفق باشد، معرفی فرمود و تئوریهای منفی راجع به
اسلام خاتمه داد. البته دشمنان اسلام خیلی تلاش کردند حکومت به
دست علمای اسلام نیفتد؛ اما با درایت و رهبری امام امت و همراهی
روحانیت فداکار شیعه و حماسههای بینظیر و بیسابقه مردم، مبارزات
پانزده ساله امام و امت در 22 بهمن 57 به ثمر نشست.
* پاورقی:
1. قصص العلما، ص 10
2. انوار نعمانیه، ج 3، ص 342
3. روضات الجنات، ج 4، ص 361
4. مقدمه مجالس المؤمنین