سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حق وباطل تیغی دولبه

نظر

                                   انواع حق

انواع حق

بررسی انواع و اقسام حق یکی از مباحث مهم حوزه شناخت «حق» شمرده می شود. اصولاً

آیا حق منحصر به نوع واحد است یا انواع مختلفی دارد؟ در صورت منحصر نبودن حق به

نوع واحد، ملاک تقسیم بندی آن چیست؟

در یک نگاه کلی می توان یازده نوع تقسیم بندی را برای حق شناسایی کرد و همراه با هر

یک از آن تقسیم بندی ها به بیان اقسامی چند از حق پرداخت. در این نوشتار، به برخی از آن

تقسیم بندی ها و اقسام آنها پرداخته خواهد شد.

                   حق امتیاز، حق اخلاقی، حق قانونی، حق خداوند.
مقدمه
در بررسی حق، پس از تبیین و توضیح معنا و ماهیت آن،(1) یکی از مهم ترین مسائل،

بررسی انواع و اقسام حق خواهد بود.

اساساً آیا حق منحصر به نوع(2) واحد است یا انواع گوناگونی دارد؟(3) محدوده حقوق

انسان ها کجاست؟ آیا انسان صرفاً در جهت رفع نیازهای مادی خود صاحب حقوقی شده یا

چون ابعاد وجودی متعددی داشته، حقوق او نیز مختلف و دارای ابعاد طراحی شده است؟

آیا بشر به یک نوع حق تمایل دارد یا خواهان انواع مختلفی از حق است؟ آیا انسان

حق دارد خطا کند؟

اگر حق به نوع واحد منحصر نیست، ملاک تقسیم بندی آن چیست؟ یعنی با عنایت به وحدت

معنایی حق، افزودن چه قیودی به آن موجب حصول اقسام گوناگون حق می شود؟ با توجه به

کثرت حق، مصادیق آن کدام است؟

مصادیق بسیاری را برای حق بر شمرده اند؛ اما مجموعاً حق را می توان با رویکردهای زیر

تقسیم بندی کرد: تقسیم حق به لحاظ «منشأ» آن، تقسیم حق به «اهم» و «مهم»، تقسیم حق از

جهت داشتن قابلیت اسقاط و انتقال یا نداشتن آن، تقسیم حق به لحاظ ارتباط آن با «حق بودن»،

تقسیم حق از منظر تلازم آن با تکلیف، تقسیم حق به لحاظ «مالکان»آن، تقسیم حق به «بالقوه» و

«بالفعل»، تقسیم حق به لحاظ «متعلق» آن، تقسیم حق از جهت «محدوده» آن، تقسیم حق به اعتبار

«حقوق اساسی» و «حقوق عادی»، و تقسیم حق به «تکوینی» و «اعتباری».

در این مقال، برخی از این اقسام را بررسی می کنیم، ضمن اینکه اقسام دیگر را در مقالی دیگر

بررسی خواهیم کرد.

اما پیش از بیان اقسام گوناگون «حق»، معنای لغوی و اصطلاحی آن را ذکر می کنیم.


واژه «حق» در فرهنگ های لغت به معانی درستی، ثبوت، صدق، وجوب، شایستگی، امر

مقضی، یقین(بعد از شک)، حزم، رشوه، احاطه و ... آمده است.(4) همچنین این لغت در معانی

اخلاقاً خوب، محق (بر اساس حکم قانون یا وظیفه)، واقعی، مطابق با عدالت یا ملاک های دیگر،

و ... به کار رفته است.(5) اما معنای اصطلاحی مورد نظر از «حق» (در فقه، حقوق و سیاست)

در ترکیب «حق داشتن» است، نه در ترکیب «حق بودن».(6)

بنابراین، مسئله مهم، یافتن معنای حق در اصطلاح «حق داشتن» است: حقی که موجودی واجد آن

می شود به چه معناست ؟

برای مثال وقتی می گوییم : « پدر بر فرزندان حق اطاعت شدن دارد»، معنای این «حق داشتن»

چیست؟ پدر چه چیزی دارد؟

آیا حق به معنای امتیاز است یا سود یا سلطه یا شیوه های عمل یا ... ؟

به نظر می رسد حق، « امتیاز» ی باشد که صاحب حق واجد آن است. (7) اینکه «پدر امتیاز دارد»

به این معناست که این ویژگی برای پدر ثابت است که فرزندان از او اطاعت کنند. از طرف دیگر،

«ویژگی» به معنای «خصوصیت» است.

بر این اساس و با عنایت به اینکه امتیاز از ریشه «میز» و «میز» به معنای ویژگی و خصوصیت است،

می توان امتیاز را به «اختصاص» معنا کرد. بنابراین، وقتی که می گوییم : « پدر بر فرزندان خود

دارای حق اطاعت است»، یعنی امتیاز اطاعت شدن (متعلق حق) برای پدر (صاحب حق) از سوی فرزندان

ثابت است؛ یا وقتی می گوییم که کسی حق آزادی بیان دارد، بدین معناست که امتیاز آزادی بیان (متعلق حق)

برای آن شخص (صاحب حق) ثابت است. به عبارت دیگر، حق آزادی بیان برای شخص به معنای امتیاز

آزادی بیان برای او، یا اختصاص آزادی بیان به آن فرد است.

نتیجه اینکه «حق» عبارت است از امتیاز یا اختصاص چیزی برای یک موجود، و «حق داشتن» یعنی امتیاز

داشتن یا اختصاص داشتن چیزی برای یک موجود. (8) اکنون، پس از روشن نمودن معنای مورد نظرمان از

حق، برخی از تقسیم بندی های یاد شده از حق را بررسی می کنیم.

پی نوشت ها

*استاد یار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)- تاریخ دریافت:87/5/20-تاریخ پذیرش:87/9/25.
1. معنای واژه «حق» در ترکیب« حق داشتن » و نه « حق بودن» است. در این معنا، حق به معنای «امتیاز» است.
2- مراد از «نوع» معنای مطقی آن (مرکب از جنس و فصل حقیقی) نیست؛ زیرا جنس و فصل حقیقی منحصر به مفاهیم ماهوی است. (

ر.ک. سید محمد حسین طباطبائی، نهایه الحکمه « قم، موسسه النشر الاسلامی، 1362»، ص 13) حال آنکه «حق» مفهومی فلسفی دارد.
3- دلیل طرح این بحث این است که ممکن است برخی، با توجه به انواع مختلف حق، آن را مشترک لفظی بدانند؛ چنان که اصفهانی دانسته است.

(ر.ک. محمدحسین غروی اصفهانی، حاشیه کتاب المکاسب «قم، منشورات مجمع الذخایر الاسلامیه، 1418»، الجزء الاول، ص 44).
4- ر.ک. به : ابن منظور، لسان العرب (قم، ادب الحوزه، 1405)، ج10، ص 49-54/ ابراهیم أنیس و دیگران، المعجم الوسیط (تهران، دفتر نشر

فرهنگ اسلامی، 1372)، ط. الرابعه، ج1، ص 188/ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه (بیروت، دارالعلم للملایین، 1399

ق)، الجزء الرابع، ص 1-1460 / خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین (قم،؛ دارالهجره، 1405)، الجزء الثالث، ص 6/ ابوهلال عسکری، معجم الفروق

اللغویه (قم، جامعه مدرسین، 1412)، ص 4-193/ احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق و ضبط عبدالسلام محمد هارون (قم، مکتب الاعلام

الاسلامی، 1404)، ج2، ص 15و19/ ندیم مرعشلی و اسامه مرعشلی، الصحاح فی اللغه و العلوم: تجدید صحاح العلامه الجوهری و المصطلحات العلمیه و

الفنیه للمجامع و الجامعات العربیه (بیروت، دارالحضاره العربیه، 1974م)، ج1، ص 281/ اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، تحقیق محمدحسین آل یاسین

(بیروت، عالم الکتب، 1414)، ج2، ص 8-286/ احمدرضا، معجم متن اللغه: موسوعه لغویه حدیثه (بیروت، دار مکتبه الحیاه، 1377ق)، ج2،

ص 133/ مجد الدین محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1412)، الجزء الثالث، ص 3-322/ راغب اصفهانی،

المفردات فی غربی القرآن (مکتبه المرتضویه، 1362)، چ دوم، ص 125/ احمد فیومی، المصباح المنیر(بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 2001)، ج 1و2،

ص 143-144/ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس (بیروت، دار مکتبه الحیاه، 1306)، ج6، ص 6-315/ سعید الخوری شرتونی

اللبنانی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد (بیروت، مرسلی الیسوعیه، 1889م)، ج1، ص 215/ محمدمعین، فرهنگ فارسی (تهران، امیرکبیر،

1362)، چ پنجم، ج1، ص 1363.56- .
7. علامه طباطبائی نیز «حق» را از اعتباریات بعدالاجتماع دانسته و آن را به «اختصاص» یا « امتیاز» معنا کرده است. (ر.ک. سید محمد حسین

طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن « بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1393ق»، ط. الثالثه، ج2، ص 3-212).

8. امتیاز و اختصاص را معنای حق دانستیم تا از اشکالات مختلفی که به دیدگاه های دیگر در مورد معنای این واژه وارد است دور شده باشیم.