سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حق وباطل تیغی دولبه

فاطمه زهرا سلام الله علیها معیار حق وباطل

 

شهادت حضرت زهرا تسلیت باد

                                معیار سنجش حق و باطل

 
دسته‏ ی دیگر از روایات، روایاتی است که آن گرانمایه‏ ی عصرها و نسل‏ها

را معیار حق و باطل و میزان سنجش درست و نادرست عنوان می‏ دهد.

او را میزان خشنودی و ناخشنودی خدا می‏خواند و بدین وسیله او را از کسانی

قرار می‏دهد که در هال ه‏ای از قداست و عصمت و مصونیت است و در

ساحت مقدسش خطا و اشتباه نیز راه ندارد؛ چرا که خشنودی و ناخشنودی

خدا همواره بر اساس حق و واقعیت به دست می‏آید. خدا هرگز از کارهای

ناروا و باطل خشنود نمی‏گردد، گرچه دیگری خشنود گردد و از کار خوب و

شایسته نیز ناخشنود نمی‏شود، گرچه دیگری از آن ناخشنود شود. لازمه

این دو نکته، مصونیت فاطمه علیهاالسلام از خطا و اشتباه است و معیار

بودن آن بانوی بانوان.

این روایات شگفت‏ انگیز را انبوهی از دانشمندان اهل سنت طی چهارده

قرن در کتابهای خویش آورده‏اند.

پیامبر گرامی فرمود:

«یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک.»

«فاطمه جان! خداوند از ناخشنودی تو از فرد و جامعه و نظام و عملی

ناخشنود می‏گردد و از خشنودی و رضایت تو خشنود.»

و نیز فرمود:

«فاطمه بضعه منی من اغضبها فقد اغضبنی.» [1] .

«فاطمه پاره‏ی تن من است. هر کس او را به خشم آورد، مرا خشمگین

ساخته‏است.»

و فرمود:

«فاطمه بضعه منی یوذینی ما اذاها.» [2] .

«فاطمه پاره‏ ی تن من است. هر آنچه او را اذیت و آزار رساند، مرا اذیت

و آزار رسانده است.»

و فرمود:

«فاطمه بضعه منی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها.» [3] .

«فاطمه پاره‏ ی تن من است. هر چه او را دلگیر سازد، مرا دلگیر ساخته

و آنچه او را شادمان سازد، مرا شادمان ساخته است.»

روشن است که این مقام والا با انسانی که هر لحظه تحت تاثیر عواطف،

احساسات، تمایلات، کشش‏ها، جاذبه‏ها، دافعه‏ ها و دیگر آفت‏هاست،

نشاید و این تنها با مقام عصمت و ولایت راستین و آسمانی سازگار است؛

درست بسان ولایت پیامبر و امامان نور و نه دیگران.

ذکر این نکته لازم است که این روایات را علامه‏ ی امینی از ده‏ها نفر از

دانشمندان اهل سنت که همگی در کتاب های خویش آورده‏اند، نقل می‏کند.
________________________________________
[1] خصائص نسایی، ص 35?
[2] مسند احمد، ج 4، ص 328?
[3] مسند احمد، ج 4، ص 323


 


نظر

سخنرانی آیت الله العظمی وحید خراسانی (دام توفیقه) دردرس خارج

آیت الله وحید خراسانی

       وظیفه حوزه های علمیه و مجامع بین المللی

                در قبال کشتار شیعیان بی دفاع

بعد از جنگ جهانی دوم، در پاریس، ملل متحد، جلسه تشکیل داد.

حقوق‌دانان، متفکرین، سردمداران ممالک، اعلامیه‌ی حقوق بشر را

در سی بند تنظیم کردند. این اعلامیه منشور سازمان ملل متحد است،

اما مواد قانون سی ماده است، هر ماده‌ای بحثی دارد ولی آنچه که امروز

لازم است ، این است که نص اعلامیه این است که تمام زعمای ملل و دول

مکلف اند به اجرای این مواد، عدم تخطی از مواد این منشور.

ماده‌ی اول این است که تمام افراد بنی نوع انسان... - خوب این‌ها را دقت

کنید،بعد ببینید در جهان چه می‌گذرد و در این آیین چه گذشت- اولین ماده

این است که تمام افراد بنی نوع انسان همه آزاد متولد می‌شوند و تمامشان

در حرمت وحقوق برابر اند، چه رئیس جمهور امریکا، چه آن زنی که در

گوشه‌ی فلان ده است در پاکستان؛ هم در حرمت، هم در حقوق برابر اند و

همه باید با یکدیگر برادرانه زندگی کنند.

این قانونی است که تمام رؤسای جمهور امریکا و اروپا به آن موظف اند و

به آن متعهد اند، آیا آن رئیس جمهور اروپا و امریکا و ملکه انگلیس، در

حرمت و حقوق،با آن کسانی که در ممالک مستعمره‌ی آن‌ها در زیر دست

حکّام و امرای حلقه به گوش آنها دست و پا می‌زنند و از ادنی حقوق انسانیت

محروم اند، آیا این برابری است؟ آن درست است یا این؟

ماده‌ی سوم این منشور این است که هر فردی بدون هیچ امتیازی، از هر

ملتی،از هر امتی، در زندگی، باید زندگی کند، این یکی؛ باید آزاد باشد،

این دو؛ باید ازامنیت ملی و شخصی برخوردار باشد، این سه. آیا شیعیان

پاکستان و بحرین درزیر دست عمّال شما امنیت دارند؟ آیا سازمان ملل

متحد که خود را متعهد به کلمه کلمه این[منشور] می‌داند، عکس العملش

در مقابل این قضایا چیست؟ این هم روی سخن با ملل متحد است.

آنچه مهم است این است: در مرئی و منظر دنیا است که آن‌هایی که

فرمانبر امریکاو اروپا هستند، یک خانواده! یک خانواده! تمام ثروت آن

مملکت، قدرت آن مملکت،در اختیار او است. از آن طرف قانون بردگی را

لغو می‌کنند، از آن طرف ملت‌ها رابرده‌ی این‌ها می‌کنند. به چه منطق،

با چه منشور حقوق بشر، همان حکّام درهمان ملل متحد کرسی دارند؟

یکی نیست که از آن مردی که ادعا می‌کند دبیرسازمان ملل است، سؤال

کند: این کرسی نشین که ثروت آن مملکت را این جور یک خانواده

می‌گیرند و می‌خورند و در حساب آن‌ها میلیاردها هست ولی یک عده‌ای

سال‌ها بی محاکمه در زندان‌ها از تمام حقوق انسانی محروم اند؟! این

است منشورجامعه‌ی ملل؟ این وضع امروز دنیا است.

ادامه مطلب...

نظر

احقاق حق وازهاق باطل

پس از ارتحال بنیان گذار دین اسلام حضرت محمد(ص) در اوایل سال

یازده هجری امامت حضرت علی(ع) آغاز و تا پایان غیبت صغری

حضرت امام عصر(عج) رهبری و هدایت جامعه اسلامی به خصوص

شیعیان به عهده امامان شیعه علیهم السلام (حدود 273 سال

دوره رهبری و هدایت مردم به وسیله معصومین علیهم السلام) و

پس از آغاز غیبت کبری هدایت و رهبری مسلمانان عملاً بردوش

علما و مجتهدین و مراجع دینی قرار گرفت. در این زمان طولانی

عالمان دینی برای ایفای مسئولیت سنگین خود از سه شیوه

استفاده کردند.

اول: گروهی از علما و مراجع و اندیشندان اسلامی با حکومتهای

ظالم وقت ارتباطی نداشتند و با تمام توان مشغول کارهای فرهنگی

از قبیل تأسیس حوزه علمیه، ساختن مدارس دینی تربیت طلاب

علوم اسلامی، تألیف کتب دینی مباحثه و مناظره در علوم مختلف

اسلامی همچون فقه، اصول کلام، فلسفه، تاریخ، حدیث، تفسیر

و عرفان بوده‌اند.

آنان،‌ ولایت از طرف حکومت جائر و ستمگر را حرام می‌دانستند و از

آن دوری می‌جستند. از این گروه می‌توان آیات عظام شیخ مرتضی

انصاری، میرزای قمی و شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم)

، صاحب معالم (حسن ابن شهید ثانی) و صاحب مدارک (سید محمد

عاملی) و... را نام برد.

در جلسه ای، فتحعلی شاه از میرزای قمی، صاحب قوانین، درخواست

کرد که اجازه دهد دختر خود را به همسری پسر میرزا درآورد و رابطه

خانوادگی برقرار گردد. آن جلسه بدون نتیجه پایان یافت. میرزا که از

این پیشنهاد سخت نگران بود و این احتمال وجود داشت که مجبور

شود و از روی ناچاری به این وصلت تن در دهد، دست به دعا برداشت

و گفت: خداوندا، اگر بناست شاهزاده به همسری پسر من درآید

مرگ جوانم را برسان. طولی نکشید فرزندش در حوض منزل غرق و از

دنیا رفت(1).

صاحب معالم و صاحب مدارک چون بیم آن داشتند که اگر به ایران

مسافرت کنند ممکن است شاه‌عباس صفوی بخواهد باآنها دیدار و

ملاقات کند حتی برای زیارت امام رضا(ع) به ایران نیامدند و از این رو

مرقد امام رضا(ع) را زیارت نکردند.(2)

ادامه مطلب...

نظر

نگار من که به مکـتــب نرفــت و خـط ننوشت


 

به غمزه مسئله آموز صــد (هـر) مـدرس شـد


 

آیه 53 سـوره بقـــره :

 

وَ اِذ آتَینا مُوسَی الکِـتـــابَ وَالفُـــرقـــانَ ...

 

موسویان را فـرقــان به ظاهر داد

و محمدیان را فـرقــان در باطن نهاد،

فرقان باطن نـــور دل دوستان است

که با آن حق را از باطل جدا سازند،

هرکس را که این فرقان در باطن پدید آید،

آنچه دیگران را خبر است و بیان،

او را یقین است و عـیان!

آنچه دیگران را عـلـم الیقـیـن است،

او را عـیـن الیقـیـن!

از پیامبر(ص) پرسیدند

نشانه وجود این نـــــــــــور چیست؟

فرمودند:

سینه به نـــور الاهی گشاده شود

و همت بلند گردد،

غمگین آسوده شود

و پراکندگی گِــرد آیـــد،

بساط بقــا بگسترد

و فـرش فـنـا در نوردد

و باغ وصــــــال را بگـشـایــد.

 


نظر

 حق وباطل درکلام رسول اکرم صلی الله علیه وآله

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :

یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه  وَ الشَّیطانُ وَ الحَقُّ وَ الباطِلُ وَالهُدى وَ الضَّلالَةُ

وَ الرُّشدُوَ الغَىُّ وَ العاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ العاقِبَةُ وَ الحَسَناتُ وَ السَّیِّئاتُ فَما

کانَ مِن حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما کانَ مِن سَیِّئاتٍ فَلِلشَّیطانِ لَعَنَهُ اللّه ؛

 

 اى مردم! جز این نیست که خداست و شیطان، حق است و باطل،

هدایت است و ضلالت، رشد است و گمراهى، دنیاست و آخرت،

خوبى هاست و بدى ها. هر چه خوبى است از آنِ خداست و هر

چه بدى است از آنِ شیطان ملعون است.

کافى، ج 2، ص 16، ح2

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم

اَلْحَقُّ ثَقیلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفیفٌ حُلْوٌ وَ رُبَّ شَهْوَةِ ساعَةٍ تورِثُ

حُزْنا طَویلاً؛

حق، سنگین و تلخ است و باطل، سبک و شیرین و بسا خواهش

و هوا و هوسى که لحظه اى بیش نمى ماند، اما غم و اندوهى

طولانى به دنبال مى آورد.

مکارم الاخلاق ، ص 465